▍موسقی▍ ▍وبلاگ▍ ▍ویدیو 1▍ ▍تصاویر▍ ▍ویدیو 2▍ ▍پروفایل▍ ▍ویدو 3▍ ▍خانه▍
اذهان مردم لرستان و دیگر لرزبانان پر است از نقش و نگاره هایی که زنان لر روزی با عشق از دلاوریهای مردان این سرزمین بر تار و پود قالیهای لری نگارگری می کردند و امروز با گذشت سالها از آن روزها دیگر خبری از آن نقشهای ناب بر پهنه قالیهای لری نیست.
سنت های موجود در بین لرها، یادآور تاریخ بافته های این قوم است، مثلاً آنان ابزار کوچک چوبی “سک” را برای بافت فرش به کار می برند که در واقع مادر ابزار فلزی در عهد مفرغ و متعلق به دوره ای است که همه ابزارها چوبی بود، یعنی پیش از کشف فلز، که این امر خود نشان از کهنگی بافته های لری دارد و می تواند به شناختن سنت های کهن و مستقل این قوم در زمینه فنون، مواد اولیه، ابزارها و حتی طرح ها کمک کند.
از سوی دیگر باید در نظر داشت هنگامی که از بافته های لری سخن به میان می آید منظور تنها جغرافیای امروزی لرستان نیست زیرا بسیاری از تیره های گوناگون این قوم در مناطق مختلف از جمله چهارمحال و بختیاری، بخشی از استان فارس، بخشی از ایلام، بخشی از همدان و خوزستان و استان کهگیلویه و بویراحمد را در بر می گیرد.
بنابراین فرش لری مفهوم عام دارد که به طور عمده در غرب و مرکز ایران تولید می شده و با تحولات جدید جمعیتی و روال زندگی بخشی متحول و بخشی متروک شده است. همین امر به پیچیدگی وضع بافته های لری کمک کرده است به طوری که بخشی از فرهنگ فرش لری را باید در میان عشایر همسایه و از جمله قشقائی ها یافت.
فرش لری و طرفداران اروپائی آن
قالی های دست بافت لری نه تنها در مرکز استان لرستان بلکه در بازارهای مناطق همجوار همچون همدان، اراک، اصفهان و کرمانشاه نیز عرضه می شود. این قالی ها با وجود طرح های ساده و بی بدیل زمخت تر و ابتدائی تر از طرح های قالی های دیگر مناطق هستند ولی در عوض با طرحهای ساده و اکثرا زیبایی که اغلب در سبکهای هندسی و شاخه شکسته مجسم می شوند طرفداران پر و پا قرصی در میان معماران و دکوراتیوهای اروپائی برای خود پیدا کرده اند.
طرحهای لری از تنوع زیادی برخوردارند که بافنده ها آنها را با کمک ذهن خلاق خود می آفریدند و با رنگهای متنوع و مناسبی که انتخاب می کردند، دنیایی از زیبایی را خلق می کردند.
با تمام توصیفی که از فرش لری ارائه شد، امروزه فرشهایی که در لرستان بافته می شود، از نوع فرشهای رایج در سراسر کشور است و اکثرا نقشه، مواد و ابزار آن از شهرستانهای همجوار تهیه می شود. اما در مناطق خاصی از استان، یعنی اطراف بروجرد و الشتر و بعضی روستاهای شمال لرستان، گاهی فرشهای بومی بافته می شود، اما تعداد آنها بسیار کم و حتی انگشت شمار است.
فرش در لرستان ریشه ای به وسعت تاریخ و تمدن مردم این سرزمین دارد
حجت الله بیرانوند رئیس سازمان بازرگانی استان لرستان با تشریح ویژگی های منحصر به فرد فرش لری میگوید:
کل مواد مصرفی در فرش لری در منطقه تولید می شده است به طوریکه فرش لری را می توان یک فرش تمام محلی و بومی خاص منطقه لرنشین ایران دانست. نخ، رنگ و حتی چوب مورد استفاده برای دار قالی لری در لرستان مختص به همین منطقه است. نقشه های فرش های لری که به طور عمده ذهنی بافت بودند بر اساس جغرافیای خاص لرستان و ویژگی های زندگی مردم این دیار از جمله دامپروری، طبیعت بکر و صحنه های شکار را در بر می گیرد. فرش لری در لرستان ریشه ای به وسعت تاریخ و تمدن مردم این سرزمین دارد. در زمان های گذشته در همه خانه های لرستانی ها دار قالی وجود داشت و زنان خانه دار بخشی از وقت خود را صرف بافت قالی می کردند. صنعت فرش بافی در لرستان دارای سابقه و قدمتی دیرین است. فرش لری در میان سایر دست بافته های مردم ایران بروز و ظهور بیشتری داشته است.
بخشی از مقاله بلند خبرگزاری مهر
***********************************************
بيرون زدن زبانه هاي آتش از دل صخره هاي منطقه رومشکان شهرستان کوهدشت و نگراني کشاورزان منطقه از آتش سوزي در زمينهايشان شايد اولين جرقه در زمينه وجود ميدان گازي در اين شهرستان بود که پس از پيگيريهاي صورت گرفته کارشناسان اين احتمال را تاييد کردند.
اين در حاليست که پيش از اين نيز در حدود 10 کيلومتر دورتر از محلي که زبانه هاي آتش بيرون مي زند برخي عملياتهاي اکتشاف نفت و گاز صورت گرفته است که کارشناسان زمين شناسي ارتباط خروج اين گازها با اين عمليات اکتشاف را محتمل مي دانند. یک کارشناسان زمين شناسي در این رابطه معتقد است که خروج زبانه هاي آتش در منطقه به طور قطع منشا گازي دارد و با توجه به اينکه در اطراف اين منطقه اکتشاف هاي نفتي در حال انجام است و هر جا که نفت باشد گاز هم هست اين موضوع به احتمال قوي به اين اکتشافات مرتبط است. حفاريهاي انجام شده در منطقه موجب خروج گازها از روزنه ها و بالا آمدن آنها به سمت زمين و در نتيجه شعله ور شدن آنها شده است.
این کارشناس زمین شناسی با بیان اینکه این گاز از طبقات پایین زمین به سطح زمین آمده است، یادآور شد، با توجه به اینکه لایه اول گاز است به احتمال قوی در منطقه نفت نیز وجود دارد.
******************************************
مقدمه:
گوشه هايي از تاريخ فرشبافي در ايران بيشتر از سوی محققان، مؤلفان و نويسندگان بررسي شده و به رشته تحرير درآمده است. اما آنچه كه باعث تحقيق مجدد درباره آنها شده پرداختن به نكاتي است كه گرچه خوانندگاني آنها را بارها مطالعه كرده ند اما كمتر مورد توجه و تأمل قرار گرفته است. مطرح كردن اين نكات سبب خواهد شد كه محققان و نويسندگان اهل فن به تأمل و تفكر در اين باره پرداخته و بستر مناسبي براي تحقيق بيشتر در مقوله تاريخ فرش فراهم آيد.
قوم لر در طول تاریخ همواره به عنوان یکی از عناصر جدایی ناپذیر فرهنگ و تمدن ایران و اسلام مطرح بوده و هست، هرچند با بروز اصلاحات ارضی توسط رضا شاه از اهمیت این قوم برزگ کاسته شد و کم کم به یک خرده فرهنگ کوچک در منطقه غرب کشور تبدیل شده است و حتی برخی از سلسله ها و قومیت های زیر شاخه این فرهنگ کهن در طول تاریخ به خاطر زور و جبر حاکمان وقت تغییر هویت داده اند ، اما هیچگاه اصل ایرانی بودن خویش را فراموش نکرده اند.
در این راستا متأسفانه به وفور با دیده نشدن ها و اجحاف هایی در حق قوم لر مواجه بوده و هستیم … که در این زمینه می توان به چشم پوشی بسیاری از محققان نسبت به حقیقت هایی است که در خصوص قوم لر وجود دارد و حتی آنها خودشان در متن پژوهشهایشان برای اثبات ایرانی بودن مورد مطالعه شان به وفور به حضور هنر و تمدن قوم لر اشاره می کنند، اما در نتیجه گیرها سعی می کنند زیاد به این قوم مظلوم و صد البته رشید اهمیت ندهند که در ادامه به برخی چشم پوشی های محققین فرش داخلی و خارجی به صورت مشخص اشاره می شود.
معرفی فرش پازیریک:
پازیریک ، درة کوچکی در شمال کوهستان آلتایی ، در جنوب سیبری مرکزی ، در 79 کیلومتری مرز مغولستان که در 1328 شمسی / 1949 میلادی ، سرگی رودنکو ، باستان شناس معروف روس ، کهنترین نمونة فرشِ گره بافت و پرزدار را از درون گوری یخ زده در آنجا کشف کرد. وی پس از بررسی ساختاری و ملاحظة دقیق چگونگی نگاره ها و سنجیدن آنها با دیگر آثار بازیافتة آن دوران ، شباهت بسیاری بین نقشمایه های این فرش با نقش برجسته های تخت جمشید دریافت
رودنکو و گریازنف کاوش گوری قدیمی را که در ارتفاع 1600 متری پازیریک سیبری قرار داشت آغاز کردند. وقتی از کاوشهایی که در نخستین گور یخ زده انجام شد چیزهای مختلفی چون فرش و لباس بیرون آمد که همه قدمتی بیش از 500 2 سال داشتند، نام پازیریک که تا آن زمان ناشناخته بود، شهرة آفاق شد. نتایج آزمایش با کربن رادیواکتیو بر روی این اشیا نشان می دهد که این گورها به قرنهای پنجم و چهارم پیش از میلاد تعلق دارند.
در میان گنجینه های کشف شده ، بویژه فرشی پشمی با گره های محکم و رنگهای زنده شهرت دارد. این فرش تقریباً چهارگوش ، حدود دومتر مربع وسعت دارد و تصویر سوارکاران ، آهوان در حال چرا، جانوران افسانه ای با سرعقاب و بدن شیر برآن نقش بسته و حاشیه ای گلدار آن را زینت بخشیده است . این قدیمترین فرش دنیاست که گواه مهارت خیره کنندة بافندگان فرش ایرانی است. داستان فرش پازیریک با گذشت نزدیک به نیم قرن از کشف آن ، دستخوش نظریات گوناگون قرار گرفت که بیشتر با جریانهای سیاسی و فرهنگی ضدایرانی همراه بود.
اولین بار نویسندة ترک ، نجات دیاربکرلی ، در 1357 ش / 1978 فرش پازیریک را کار بیابانگردان ترک نژاد آسیای مرکزی دانست . بنیاد فورد در 1368 ش / 1989 با برنامه ای خاص ، بودجه ای را به پژوهش دربارة فرش پازیریک اختصاص داد. کارن رابینسون ، از پژوهشگران طرح پازیریک ، در 1369ش / 1990 با نوشتن مقالة > «فرشهای پیش از اسلام » < در ایرانیکا پیشتاز گروه «کالبدشکافی » دوبارة فرش پازیریک شد. دیوید استروناخ ایرانی بودن فرش را براساس طرح و نقشة آن به اثبات رساند، ولی معتقد بود که ساکنان آلتایی کوچرو آن را از روی قالیهای مشابه ایرانی بافته اند. جیمز اوپی هم با آنکه در طرح و نقش ایرانی فرش پازیریک تردید ندارد و «منشأ ترکی » را در این فرش مردود می شمرد، بافت آن را کار عشایر بیابانگرد منطقة آلتایی دانسته و در نوشته های خود حتی از قوم سکایی فراتر رفته و بر اساس پژوهش جان هاسکینز، یکی از پژوهشگران پازیریک ، قبیلة همسایه دوردست آنان یعنی کوچندگان ماساگت را بافندة این فرش معمایی به شمار آورده است
سیروس پرهام ، پژوهندة فرش شناس ایرانی ، با مستندسازیهای هنری فرضیة مجعول بافت ایلیاتی و عشایری فرش مذکور را مردود شمرده است فرش پازیریک هم اکنون در موزة ارمیتاژ روسیه نگهداری می شود. در ایران نیز در 1355ش، دو نمونه از این فرش در شرکت سهامی فرش ایران بافته شد که موزة فرش ایران یکی از آنها را به معرض تماشا گذارده است .
ابعاد این قالیچه 199×189سانتی متر است و به عنوان روپوش یا روکش روی زین اسب استفاده می شده است.از سه پود در بافت آن استفاده شده ودر بعضی از رجهای آن به علت پایین زدگی از چهار پود استفاده شده است.گره آن (متقارن) و جنس تار وپود آن پشمی است.رنگهایی که در آن استفاده شده شامل پنج رنگ قرمز سیر،آبی،زرد کمرنگ،نارنجی وسبز بوده است.مواد اولیه آن با رنگزاهایی مانند نیل،قرمز دانه لهستانی رنگ شده است.
طرح پازیریک 6 حاشیه تودرتو بوده است که هر کدام به صورت مجزا دارای طرح های جداگانه ایی هستند که در اینجا به ترتیب به آنها اشاره می کنیم:
1-حاشیه اول یا مرکز فرش (ردیف اول) تشکیل شده است از 24 مربع 4 تا در ردیف عمودی و 6 تا در ردیف افقی داخل هر کدام یک ستاره هشت پر وجود دارد. که این ستاره هشت پر به وفور در مفرغ های لرستان دیده می شوند.
2-حاشیه دوم(ردیف دوم)یک مستطیل کوچکتر است،پر شده از حیوان افسانه ایی که اصطلاحاٌ به آن “گریفین” یا “شیر بالدار” می گویند.
-حاشیه سوم(ردیف سوم)شامل 24 گوزن خالدار در حال چریدن را نشان می دهد که این گوزنهای طی تحقیقات انجام شده توسط پرفسور رودنکو از نسل منقرض شده گوزن خالدار منطقه شمال خوزستان هستند،که درجهت خلاف عقربه های ساعت نمایان هستند. سر آستین هنری لایارد در گزارشی (( سفر نامه لایارد )) صفحه 77 … گوزن شاخ پهن ایرانی ( گوزن زرد ایرانی) را در شمال خوزستان در نیمه سده نوزدهم مسیحی گزارش کرده است! بسیاری از محققین کشور خودمان هم نمی دانند که اکثریت قریب به اتفاق ساکنان شمال خوزستان اعم از اندیمشک و دزفول و شوش و شوشتر (( حوالی کرخه)) از قوم لر هستند!
-حاشیه ششم(ردیف ششم)حیوانات افسانه ایی”گریفین ها” تکرار شده است.
اگر به موارد بالا اضافه کنیم که :
1-پرفسور رمان گیرشمن باستان شناس نامدار فرانسوی در کتاب خود تحت عنوان : هنر ایران در دوران ماد و هخامنشی، در میان سایر موارد یافت شده در پازیریک به پیدا شدن مردی خالکوبی شده در گورکان دوم اشاره دارد و با توضیحاتی آنرا به رسم خالکوبی در میان مجسمه های کشف شده در لرستان ارتباط می دهد و حیوانات موجود در فرش پازیریک را دارای شباهت با حیوانات موجود در هنر لرستان می داند!
2- جیمز اوپی؛ نویسنده کتاب تریبال راگز در قسمتی از کتاب خودش به بررسی فرش پازیرک می پردازد و در قسمتی از این بررسی اشاره می کند که گوزن های حاشیه دوم از نظر شیوه ایستادن و طریقه قرار گرفتن عضلات بسیار شبیه مجسمه های برنزی مکشوفه در لرستان هستند.او در این کتاب به منشأ ایرانی وبه طور صریح تر لری بودن بخش عمده ای از نقش مایه های این قالی دلالت دارد بگونه ای که دکتر سیروس پرهام نیز در مقاله خود با نام : “ماجرای شگفت قالی پازیریک” به جیمز اوپی می تازد و می گوید : جمیز اوپی در همه نوشته های خود بر منشأ ایرانی و به تصریح لری بخش عمده ای از نقوش باستانی این فرش تأکید کرده اما در نهایت فرش پازیریک را به کوچندگان ماساگته مرتبط دانسته است!!
3- دکتر حصوری در مقاله ای با نام “ابزارهای قالی بافی در ایران از دوره مفرغ تا اغاز دوره میلادی” که در مجله فرش دستباف منتشر شده است با اصرار می گوید که ابزارهای بافت خصوصن ((سوک)) در مناطق لُر نشین و حتی در مفرغ های پیدا شده در لُرستان دیده می شود . وجود ابزار های قالی بافی در مفرغ لرستان آیا دلیل محکمی برای قدمت بافت فرش توسط قوم لر نیست؟
4- دکتر پرهام در مقاله ای تحت عنوان : قالی پازیریک چگونه ممکن است بافت بیابان گردان آلتایی باشد؟ که در مجله فرش دستباف منتشر شده به صراحت می نویسد: “گلهای جفتی هشت پر” در آثار مفرغ های لرستان پراکنده است.
5- آندره گدار در کتاب هنر ایران : به بررسی گلها چند پر می پردازد که اتفاقن در این بین گل های آشوری و هخامنشی و لرستان …فقط گل های موجود در مفرغ لرستان 8 یا 9 پر و به صورت جفت هستند! و گل های آشوری 12 تا 16 پر هستند و گل های تخت جمشید علی القاعده 12 پر هستند. (( شکل های 11 و 69 و 78))
6- گره فرش پازیریک متقارن است ، و همانگونه که می دانیم گره اصلی قوم لر گره متقارن است و بر خلاف قوم ترک و کرد و فارس هیچ آلترناتیوی برای این گره وجود نداشته است و گره نامتقارن بعد از انقلاب اسلامی و توسط جهاد سازندگی در مناطق لُر نشین متداول گردیده است .
7- همانگونه که می دانیم در مناطق لُرنشین از روزگار دور تا کنون تداول بر این بوده که برای بافت گبه و قالی های پشمی از سه پود در هر رج استفاده می کرده اند و فرش پازیرک هم دقیقن تار و پود پشمی دارد و در هر رج از 3 پود استفاده کرده اند.
نتیجه گیری:
بر این باورم که فرش همچون سفالینه های منقوش شوش و سیلک، همچون مفرغ های لرستان، همچون سنگ نوشته های بیستون و همچون کتاب های تصویری مانی، از نگرش ها و گرایش های پیشینیان ما سخن می گویند و راه ارتباط ما با آنانند. همانند رسانه ای همیشه پیام فرهنگ، تمدن و هنر ما را انتشار می دهند و از پس هزاران سال همچنان به پیام رسانی سرگرمند.فرش نه تنها در زمانهای گذشته، که امروز نیز ویژگی رسانه ای دارد و ابزاری برای انتقال اندیشه به بینندگان است.
طرح ها و نقوش، بازی رنگ ها و سایه روشن ها، ترکیب بندی و اندازه ها، نوع بافت و مواد مصرفی در فرش، نه تنها پیام پیشینیان را به ما می رساند که پیام امروزیان را نیز به بافندگان دیگر سرزمین ها و به نسل های پسین منتقل می کند.طراح و بافنده در نگاره هایی که بر فرش پدید می آورند، انگاره های ذهنی خود را پیاده کرده و خواسته ها، ارزش ها و آرزوهایشان را ماندگار می سازند. گاه از حکایت حال خویش سخن می گویند، گاه نمادهای اسطوره ای کهن را تکرار می کنند و گاه برداشتی تجریدی از آنچه پیرامون خویش می بینند را ترسیم می کنند.
سوالی که اینجا مطرح می شود این است که چرا تمام محققین بالا که اتفاقن از محققین داخلی و خارجی برجسته هستند و کارهای بزرگی در خصوص فرش انجام داده اند ، در نتیجه گیری هایشان هیچ حقی برای قوم لر قائل نمی شوند . به سادگی و با یک نگاه منصفانه به منابع و سطر های مطرح شده در این تحقیق باید بدون هیچ گونه قوم مداری اذعان کرد که فرش پازیریک می تواند یکی از منسوجات قوم لُر باشد ، و یا حداقل تحت تأثیر این قوم بوده باشد.
پایان
******************************************
در میان عشایر کوچنده بختیاری، طایفه بر فرد مقدم است؛ از این رو در ترانه های گهواره ای، همواره هر آنچه که زن را خوشحال یا ناراحت می سازد، مشاهده می شود. در این ترانه ها زندگی داخلی او، شادی ها و غم هایش نمودار است. در لالایی ها معمولاً طبیعت در فصل های مختلف، کوچ ایل، حمله به دشمنان و انتقام از آنان توصیف می شود.
بختیاری ها از جمله اقوام ایرانی هستند که خود از پیشینه ی کهنِ تاریخی و فرهنگی ریشه داری برخوردارند و با نگاهی به تاریخ، فرهنگ و ادبیات مکتوب و شفاهی گسترده آن ها می توان به خوبی از این واقعیت آگاه شد. با توجه به گستردگی حوزه ی فرهنگِ عامه ی بختیاری، اشعار و ترانه های آهنگین مردمی در نزد آنان همواره از جایگاه ویژه و ممتازی برخوردار بوده است و گذشت زمان نتوانسته سبب فراموشی کلی این دل سروده ها و نغمه ها شود؛ چرا که این ترانه ها از درون زندگی *مردم بختیاری جوشیده و با تاریخ، ادبیات و فرهنگ آن ها پیوندی ناگسستنی دارد. با توجه به اهمیت ترانه های عامه در فرهنگِ مردم، در این نوشتار سعی بر آن است که به طور اختصاصی اشعار و ترانه های کودکانه ی بختیاری مورد بررسی قرار داده شود.
تقسیم بندی موضوعی اشعار و ترانه های بختیاری:
بخش مهم و چشمگیری از فرهنگ و ادبیات عامه بختیاری، ترانه های عامیانه ایشان است؛ ترانه هایی که یادگاری از گذشته و دل گفتارهای ناب و پاک مردم بوده و هم اکنون نیز پس از گذشت سال ها، هنوز بر زبان کودکان، زنان و مردانِ بختیاری ساری و جاری است. این ترانه های مردمی که اغلب سرایندگان شان گمنام اند، به مناسبت های گوناگونی سروده شده و در مجالس سور و سوگ، بزم و رزم، هنگام کار و تلاش و … توسط مردم – به صورت شفاهی، نسل به نسل و سینه به سینه- خوانده، تکرار و حفظ شده اند و این روند هنوز هم ادامه دارد. در حقیقت، این ترانه ها بازتابی از افکار، عقاید، روحیات و باور های گوناگون قومِ بختیاری است و با طبیعت بکر و زیبا و محیط زندگی و فعالیت هایشان پیوندی تنگاتنگ دارد. از این رو، با بررسی و دقت در مضامین مختلف این ترانه ها، می توان با گذشته تاریخی و اوضاع اجتماعی، جامعه شناسی و روانشناسی قومی بختیاری ها بیشتر آشنا شد. نکته قابل توجه درباره ی اشعار و ترانه های عامیانه بختیاری این است که مردمان بختیاری همواره به داشتن چنین منابع عظیمی از ادبیات شفاهی و تلاش و کوشش آنها در حفظ مواریث کهن فرهنگی شان، به خود بالیده و به آن افتخار کرده اند؛ چنانکه بارتولد (Bartold) در این باره به نقل از ژوکوفسکی (Zhokovski) – ایران شناس روسی که در اواخر دوره قاجار برای مطالعه گویش بختیاری به میان آن ها رفته و قسمتی از ترانه های عامه ایشان را جمع آوری کرده است- می نویسد: «بین تصنیفات ایرانیان و بختیاریها و نظریاتی که هر یک از اینان نسبت به تصنیفات خود دارند فرق فاحشی موجود است در موقعی که ایرانیان با نهایت اکراه از این تصنیفات خود صحبت می داشتند برعکس، بختیاریها به داشتن همچو تصنیفاتی مباهات کرده اند …». بختیاری ها همچنین درباره ترانه ها و تصنیفاتِ خود – در بیش از یک قرن پیش- به ژوکوفسکی گفته بودند:
«ما بختیاریها دریای مواجی هستیم که تصنیفات و آوازهای ما تمام شدنی نیست اگر آنچه را که حالیه موجود و از اجداد ما به ما رسیده با آنچه جدیداً ساخته می شود جمع آوری کنیم چندین برابر شاهنامه فردوسی خواهد شد». بنابراین، بررسی گونه های مختلف ترانه های عامیانه مردم بختیاری، ما را در شناخت بیشتر این قوم و همچنین توانایی و هنرشان در پدید آوردن منابع عظیم ادبیات نوشتاری و گفتاری قومی ، یاری خواهد رساند.
در یک بررسی و دیدگاه کلی می توان گفت که اشعار و ترانه های گویشی لُری بختیاری دو فرم و شکل اصلی دارد؛ یکی اشعار عامیانه و اصیل بختیاری که تابع قواعد عروضی نیست و مانند اشعار ایرانی پیش از اسلام، صورت هجایی داشته و دارد که از گذشته های دور به امروز رسیده است؛ دیگری اشعار عروضی که در دوره های اخیر، به ویژه پس از مشروطیت، به گویش بختیاری در بین بختیاری ها معمول گردیده است، این اشعار به شعر و ادب رسمی کشور نزدیک ترندو در یک سده ی اخیر شاعران زیاد و مشهوری از بختیاری با رویکردی ادبی، اشعار زیبا و پرمحتوایی در این زمینه به گویش بختیاری سروده اند که بررسی و تحلیل محتوایی آنها خود جای تحقیق و تفحص دارد اما آنچه در این گفتار به آن پرداخته می شود، بیشتر تأکید بر اشعار و ترانه های اصیل عامه و مردمی بختیاری – به عنوان یادگاری ارزشمند از مواریث کهن فرهنگی این قوم است- که بخش مهمی از گنجینه های ادبی و فرهنگی بختیاری ها به شمار می روند و جایگاه ویژه ای در فرهنگِ مردم این قوم دارند. نکته ای که در این بررسی باید به آن توجه داشت این است که اشعار و ترانه های عامه ی بختیاری را نمی توان از نظر قالب رایج شعری تقسیم بندی کرد، چرا که تنوع قالب شعری در این گونه اشعار دیده نمی شود. قالب هایی مانند غزل، قصیده، ترکیب بند و غیره که در شعر رسمی ملاکی برای انواع شعر در نظر گرفته می شود، در شعر مردمی بختیاری نمی تواند ملاک باشد؛ چرا که این گونه قالب ها در این اشعار موجود نیست، ولی از آنجایی که مضمون عامل افتراق مهمی است، چنین اشعاری را می توان بر پایه مضمون و محتوا تقسیم بندی کرد و در یک تقسیم بندی کلی بر اساس سنخیت موضوعی آنها را در پنج گروه زیر قرار داد:
1- کودکانه ها (ترانه های کودک)2. اشعار جنگ و حماسه 3. اشعار عاشقانه و بزمی 4. ترانه های کار و اشعار مناسبتی و آیینی. 5- اشعارِ سوگ.
به جز دسته بندی هایی که برای اشعار و ترانه های عامیانه ی بختیاری برشمردیم، اشعار عامیانه ی دیگری هم وجود دارد که در این تقسیم بندی ها جا نمی گیرند و به صورت متفرقه اند؛ از جمله ی آن ها می توان به اشعار «لیچار» (Liĉar) یا «ریچار» (Riĉar) اشاره کرد. این اشعار، ابیاتی بیهوده و گاه سخنان نامربوطی هستند که بیشتر برای هجو و هزل و ضایع ساختن شخصیت افراد به کار می رود و در گویش بختیاری به «لیچار» معروفند و در بین عوام برخی از این ابیات یا بیت بستن های سروده شده ی محلی مرتبط با افراد گوناگون جامعه، ماندگار شده و کمتر فراموش می شوند و گاه به مناسبت هایی مردم آن ها را بازگو و تکرار می کنند.
*********************************************
آبشار بیشه یکی از آبشارهای استان لرستان است. این آبشار در دل کوههای زاگرس در شهرستان دورود قرار گرفته است و فاصله آن تا شهر دورود ۳۵ کیلومتر است.
این آبشار در کنار راه آهن تهران - خوزستان و در نزدیکی ایستگاه بیشه قرار گرفته است و از این رو پذیرای مسافران نیز می باشد.این آبشار با چشم اندازی زیبا یکی از نادرترین و زیباترین آبشارهای ایران و استان لرستان است.
ارتفاع آبشار ۴۸ متر و در برخی گزارش ها 58 متر تا نقطه برخورد با زمین است و ۱۰متر نیز از آنجا تا وصل شدن به رودخانه سزار می باشد و عرض تاج آبشار ۲۰ متر می باشد.موقعیت دقیق جغرافیایی این آبشار در استان لرستان، شهرستان دورود، "50 '19 33 شمالي و "54 '52 48 شرقي می باشد و ارتفاع آن از سطح دريا 1178 متر است.
************************************************
خبرنگار نشریه اینترنتی لور، اردل، چهارمحال و بختیاری- اردل با برگزاری پنجمین جشنواره شعر تمداربیت بار دیگر یادآوری کرد لقب «پایتخت شعر لری» برازنده آن است. در پنجمین جشنواره تمداربیت صدها تن از شاعران، صاحبنظران و علاقمندان شعر لری گرد هم آمده بودند تا نقشی دیگر بر تمدار فرهنگ و زبان لری بیافزایند. این جشنواره در دو نوبیت صبح و عصر روز بیست و دوم تیرماه هزار و سیصد و نود هجری شمسی برگزار گردید.
داوران پنجمین جشنواره تمداربیت از سه منطقه لرستان فیلی، بختیاری و جنوبی بودند
به گزارش نشریه اینترنتی لور، دبیر پنجیمن جشنواره شعر لری تمدار بیت گفت: در این دوره از جشنواره ۱۲۹ شاعر از نه استان، بالغ بر ۴۸۳ اثر به دبیرخانه دائمی تمدار بیت ارسال نمودند که آثار دريافتي، در دو بخش آیینی و آزاد در دو مقطع سنی بالای ۳۰ سال و زیر ۳۰ سال توسط سه تن از شعرای صاحب نظر داوری گردیده و در نهایت مانند هر جشنواره ای تعدادی از شرکت کنندگان حائز رتبه و تعدادی قابل تقدير شناخته شده اند.
وی تاکید کرد از جشنواره پنجم تصمیم بر این شده است که استان های لرنشین به سه منطقه تقسیم شوند و از هر منطقه یک داور در جشنواره حضور داشته باشد تا به گویش های مختلف اجحافی نشود، در جنشواره امسال کوروش کیانی از استان خوزستان، فریدون داوری از استان کهگیلویه و بویراحمد و رضا حسنوند (شوریده لرستانی) از استان لرستان آثار دریافتی را ارزیابی کرده اند.
محمدرضا حسن زاده، رئيس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي شهرستان اردل است.
داراب رئیسی: با انگیزه ستایش از گذشتگان، مردم امروز را تحقیر نکنیم
داراب رئیسی شاعر پیشکسوت و فعال فرهنگی لُر در این جشنواره به ارائه سخنرانی پرداخت، وی گفت به نظر می رسد روندی در منطقه ما همه گیر می شود که با هدف ستایش تاریخ و گذشته ایل تلاش ها و موفقیت های امروز را تحقیر کند.
وی افزود: ما به تاریخ مان افتخار می کنیم، ما افتخارات زیادی داشته ایم، اما نباید تصور کنیم گذشته ما یک بهشت برین بوده و امروزمان برزخی تنفرانگیز است. ستایش خدمات پدران، دالاوریهای اتابکان و سرداران مشروطه و.. نباید این تصور را به بار بیاورد که در گذشته ما هیچ نقص و درد و رنجی نبوده است.
رئیسی گفت: از سوی دیگر نباید خدمات امروزیان و موفقیت های جوانان را نادیده بگیریم. در بسیاری جبنه ها و زمینه امروزه موفقیت های زیادی داریم و مردم امروزمان گام های بزرگی بر می دارند.
عاشقانه های روشن مورد توجه شرکت کنندگان قرار گرفت
سخنران ویژه پنجمین جشنواره تمداریت حجت الاسلام روشن سلیمانی بود که وی نپذیرفت به ارائه سخنرانی بپردازد، وی گفت: من شاعرم و به جای سخنرانی با شعر حرفم را می زنم. سپس به قرائت اشعار پرداخت و مرتبا از سوی شرکت کنندگان مورد تشویق قرار گرفت.
کوروش رضوانی فر، رضا صالحی و رامین طهماسبی نیز هنرمندانی بودند که در فواصل شعرخوانی به آوازخوانی پرداختند. همچنین هنرمند خردسال ترانه انصاری فهلیان، دختر احمد انصاری فهلیانی شاعر لر زبان، به نواختن ویلن پرداخت و یک ترانه فارسی خواند.
سه شیر سنگی به یاد «سرداران»
سال گذشته همزمان به برگزاری چهارمین جشنواره تمداربیت، خبر نامگذاری یکی از خیابان های شهر پایتخت شعر لری، اردل، با نام «پژمان بختیاری» منتشر شد و برای شرکت کنندگان یک مژده به شمار رفت.
امسال نیز شورای شهر و شهردار اردل خبر از نامگذاری یکی از میادین شهر به نام «سرداران» دادند که به یاد دلاوری های سرداران شهید منطقه، سه شیر سنگی در آن نصب شده بود
شاعران برگزیده پنجمین جشنواره تمداربیت
مطابق اعلام هیأت داوران جشنواره پنجم، آثار دریافتی از 130 شاعر در دو بخش آزاد و موضوعی و در دو رده زیر و بالای سی سال ارزیابی شدند و شاعران زیر به عنوان برگزیده مفتخر به دریافت تندیس جشنواره و جایزه به صورت وجه نقد شدند:
مجید نگین تاجی، احمد انصاری فهلیانی، مجید تقی زاده، مسعود هوشمندی (از استان فارس)، کوکب حاتمی، اسماعیل رحمانی (از استان کهگیلویه)، خاطره خاتون جلدانی، محمد حسن شفیعی، مهدی حافظی (از استان لرستان)، سیروس مختاران، زینب ممبینی، وحید کیانی، محبت شه ولی، سلیمه موسوی، قاسم سلیمانی، برزو اسکندری، صدیقه احمدی، مریم موسوی (از استان خوزستان)، وحید محمدی دشتکی، سید علی عدنانی، نیما ظفری، ربیع اله فرهمند، فرحناز مسلمی (از استان چ.م. بختیاری)
********************************************
استان لرستان در بخش غربی ایران با وسعت 28064 کیلومتر مربع معادل 7/1 درصد از کل مساحت کشور که به نام ساکنین آن یعنی طوایف مختلف لر نامیده شده است. این منطقه بواسطه مراتع فراوان از دیرباز مورد توجه دامداران بوده و شواهد تاریخی حاکی از گسترش و رونق شغل دامپروری در این منطقه دارد. بطوریکه امروزه نیز عشایر مختلفی در این منطقه از طریق دامپروری که شغل اصلی آنها محسوب می شود امرار معاش می کنند.
پرورش دام برای عشایر منافع چند گانه ای دارد که علاوه بر تأمین هزینه های زندگی از گوشت، شیر، پشم، مو و ... آنها نیز استفاده می کنند برای مثال سیاه چادرهای آنها از موی بز تابیده شده بافته می شوند که در واقع نوعی بافت بدون گره است.
از شواهد تاریخی چنین بر می آید که در این خطه پشم گوسفند، موی بز و پنبه مواد خام بافندگی بوده است. اما به نظر می رسد به دلیل آنکه به ندرت پنبه در این منطقه کشت می شده آن را از مناطق دیگری تهیه می کردند.
با وجود آنکه به نظر می رسد سابقه بافت زیر اندازهای گوناگون از قرن ها پیش در میان عشایر رواج داشته ، اما اطلاعات ما در این زمینه بسیار اندک است. بطوریکه برخی منابع سابقه قالی بافی را در میان عشایر لر بیشتر از یکصد و پنجاه سال نمی دانند. برخی از اقلیت های لر به نواحی دیگر مهاجرت کرده اند، مثل حیات داوودی ها که در جنوب فارس و نزدیک خلیج فارس زندگی می کنند و بافندگان خوب قالی و گبه هستند.
سنت های موجود در بین لرها، یادآور تاریخ بافته های ایشان است، مثلاً آنان ابزار کوچک چوبی (سک) را برای بافت فرش به کار می برند که در واقع مادر ابزاری فلزی در عهد مفرغ و متعلق به دوره ای است که همه ابزارها چوبی بود، یعنی پیش از کشف فلز. حتی اکنون در برخی از سرزمین های اصلی لرها، پیشاب گاو را به عنوان دندانه به کار می برند که معروفترین جای آن روستای زرامین نزدیک روستای مشهور اشوند در شمال نهاوند است. این ها شواهد کهنه گی بافته های لری است و می تواند به شناختن سنت های کهن و مستقل ایشان در زمینه فنون، مواد اولیه، ابزارها و حتی طرح ها کمک کند.
از سوی دیگر بایستی در نظر داشت هنگامی که از بافته های لری سخن به میان می آید منظور تنها جغرافیای امروزی لرستان نیست چرا که بسیاری از تیره های گوناگون این قوم در مناطق مختلف از جمله چهارمحال و بختیاری، بخشی از استان فارس، بخشی از ایلام، بخشی از همدان و خوزستان و همچنین استان کهکیلویه و بویراحمد را در بر می گیرد.
بدین ترتیب می توان چهار گروه لر در ایران را شناسایی کرد که همه آنها قالی عشایری می بافته اند:
لرهائی که در بختیاری و چهار محال زندگی می کنند و در قالی بافی معروفند. آنها قالی، گلیم و انواع دیگری از بافته های عشایری را تولید می کرده اند که وریس (مالبند) معروفترین آنها است.
مردمی که در لرستان و ایلام زندگی می کنند و قالی، گلیم وجاجیم و غیره می بافتند، اما اکنون تنها در بخش شمالی آن، اطراف بروجرد، الشتر و روستاهای شمال آنها قالی می بافند. با توجه به اینکه آنها همسایه نهاوند، ملایر و سرابند هستند، قالی آنان به هم شبیه است. در قسمت جنوبی لرستان نیز تنها نوعی جاجیم تولید می شود که باشته نام دارد. ایلام اکنون قالی قم می بافد.
جمعیت سرزمینی که کهکیلویه و بویر احمد نامیده می شود و بیش از همه گبه و همچنین انواع دیگر فرش می بافته اند، اما کنون تنها به بافت گبه می پردازند.
مردمی که در غرب فارس و همسایگی بویراحمد زندگی می کنند، قالی، گبه، گلیم وریس و انواع دیگر می بافته اند که اکنون با قشقایی ها و مردم بومی منطقه در آمیخته اند.
بنابراین فرش لری مفهوم عام دارد که به طور عمده در غرب و مرکز ایران تولید می شده و با تحولات جدید جمعیتی و روال زندگی بخشی متحول و بخشی متروک شده است. همین امر به پیچیدگی وضع بافته های لری کمک کرده است به طوری که بخشی از فرهنگ فرش لری را باید در میان عشایر همسایه و از جمله قشقائی ها یافت.
از سوی دیگر بسیاری از فرش های ایرانی در منابع علمی موجود به عشایر زاگرس مرکزی منسوب و لری نامیده شده اند و به وضوح، بسیاری از آنها را بافته های بختیاری شناخته اند. بخش کوچکی هم به لرهای فارس نسبت داده شده است.
از بافته های قدیمی اقوام در قرون گذشته آثار چندانی در دست نیست اما آنچه مسلم است در حدود جنگ دوم جهانی؛ همه مناطق لرنشین بافنده نبوده اند و برخی نیز بافته های بسیار محدودی داشته اند، مثلاً تیره بهمئی ازلرهای بویر احمدی صرفاً سیاه چادر، پلاس و بند (طناب) می بافته است. از سیاه چادر و بند برای برپا داشتن چادر استفاده می کرده و از پلاس هم برای فرش و هم برای ساختن خورجین، تاچه، گاله و امثال آن. متقابلاً عده ای از لرها مثل لرهای غرب فارس، شمال لرستان و جنوب شرق استان همدان (ملایر تا نهاوند) نه تنها قالی های خوب، بلکه انواع دیگری از بافته ها، مثل گلیم، گلیم دو پود (سوماخ)، گبه، و ریس و پلاس هم داشته اند که بخش عمده آن متروک شده است.
از میان بافته های لری، قالی، گبه، گلیم چاکدار، گلیم بی چاک (رند)، گلیم بند، و ریس ، سوماخ (گلیم دو پود) شش درمه، جاجیم و پلاس معروفتر است و از همین بافته ها بوده است که انواع خورجین، خور نمکدان، تاچه، گاله و امثال آن را درست می کرده اند.
نکته دیگری که باید به آن توجه کرد، از بین رفتن عده ای از بافته های لری در اثر فعالیت شرکت های خارجی است. عده ای از شرکت های خارجی در سرزمین های لرنشین (ملایر، بروجرد، سرابند یا مالمیر، چهار محال و بختیاری ) فعالیت داشته و از آنجا که به طور عمده به قالی علاقه داشته و عمده نیروی کار منطقه را متوجه قالی بافی کرده اند، باعث فراموش شدن انواع دیگر فرش ها از جمله گلیم، شش درمه، سوماخ (گلیم دوپود) و دیگر بافته ها می شده اند که در خود ایل هم کم مصرف بوده و به ندرت بافته می شده است.
- ساختار
قالی های دست بافت لری نه تنها در مرکز استان لرستان بلکه در بازارهای مناطق همجوار همچون همدان، اراک، اصفهان و کرمانشاه نیز عرضه می شود. این قالی ها با وجود طرح های ساده و بی بدیل زمخت تر و ابتدائی تر از طرح های قالی های دیگر مناطق هستند برای مثال طرح های کردی و لری با وجود شباهت های فراوان از نظر کیفیت با هم متفاوتند، در مناطق عشایری با وجود تولیدات اندک نمی توان ظرافت فرشهای شهری باف را در آنها مشاهده کرد. ولی در عوض با طرحهای ساده و اکثراً زیبایی که غالباً درسبک های هندسی و شاخه شکسته مجسم می شوند طرفداران پر و پا قرصی در میان معماران و دکوراتیوهای اروپائی برای خود پیدا کرده اند.
از سوی دیگر روشهای بافت و طرحهای قالی در میان تیره های متعدد اقوام لر در کلیه این مناطق کم و بیش یکسان بوده و فرش های آنها اغلب با کاربرد رنگهای طبیعی و به صورت ضخیم بافته می شوند. بافت قالیچه های مخصوصی بنام گبه از ویژگیهای قالی بافی این ایلات است. لرها اکثراً در اندازه های کوچک می بافند که البته در بعضی مناطق نمونه هایی با ابعاد بزرگتر نیز دیده می شود.
به عنوان مثال در میان لرهای ساکن نصرآباد اصفهان می توان به اندازه هایی اشاره کرد که در ابعاد پرده ای بافته می شوند.
تار و پود فرش های لری از مخلوط پشمهای گوسفند و بز و گره فرش ها نیز با توجه به سنتهای بافندگی تیره های مختلف از نوع فارسی و گاهی ترکی می باشد.
از سوی دیگر بایستی توجه کرد که بافندگان لر براساس سنتهای محلی بمانند برخی از بافندگان مناطق غربی و شمال غربی ایران ریشه فرش های خود را در قسمت پائینی فرش به صورت بسته و متصل بهم در می آورند و بعضاً نیز لبه های فرش های خود را با سلیقه های ایلیاتی خود منگوله دار می نمایند که خالی از لطف و زیبائی نیست.
تجزیه و تحلیل برخی از یافته های لری اصالت و وسعت بافت گونه هائی در فرش را در بین آنها تأیید می کند، مثلاً تصور این که بافته مستقلی به نام گبه در میان لرها وجود داشت که به صورت قالیچه (سه تا پنج متر مربع) تولید می شده و مصرف خارجی هم داشته است، درست نیست، زیرا مثلا بخش هائی از خورجین های لری که قاعدتاً باید به شکل قالی بافته می شد. گاه به همان شکل گبه بافته شده است. وجود چنین نمونه هائی نشانه آن است که گبه بیش از آن کالای خاص باشد، بافت ویژه ای است و کاربرد محدود و معینی هم نداشته است.
این واقعیت می تواند به روشن شدن جنبه خاصی از بافته های لری و فنون بافت آنان کمک کند و در عین حال نشان دهد که فرض های نادرست پیشین از هر لحاظ می تواند به گمراه کردن محقق بینجامد .
فرشهای بافته شده در این مناطق معمولاً تخت بافت بوده که با دار افقی بافته می شوند. بافته ها در این استان محدود به فرش و سیاه چادر نمی باشد، بلکه ریسمان، فلاخن (از موی بز)، دام (تله) ، نوار تزئین چادر ، خورجین و ... از دیگر دستبافته ها هستند که اکثراً برای زندگی روزمره و به ندرت برای تزئین به کار برده می شوند.
- طرحهای رایج
طرحهای لری از تنوع زیادی برخوردارند که بافنده ها آنها را با کمک ذهن خلاق خود می آفریدند و با رنگهای متنوع و مناسبی که انتخاب می کردند، دنیایی از زیبایی را خلق می کردند.
خطوط مستقیم نقشهای هندسی بمدد پرزهای بلند حالتی منحنی را بخود می گیرند. و با درهم شدن طرح علیرغم رنگهای درخشان قالی حالتی شور رفته را بخود می گیرد.
- رنگبندی
به طور خلاصه می توان گفت که پشم ها در مناطق ذکر شده بیشتر به رنگ هایی مانند قرمز روناسی، آبی نیلی، سرمه ای، بژ، سفید نخودی، زرد ارغوانی و سبز دیده می شوند.
- رنگرزی
اطلاعات ما در مورد شیوه رنگرزی در لرستان ناچیز است، اما فیلبرگ (1952)می نویسد، در آغاز تابستان نخهای پشمی را در دوغ می خواباندند تا برای رنگرزی آماده شود. لرها از برگ درختان، اوره و نیل (نیل را از درختچه نیل که رنگ آبی می دهد، می گرفتند) به عنوان مواد رنگی استفاده می کردند. در قالیها و بافته های لرستان که به دانمارک برده شده اند، در بسیاری از سایه ها رنگهای قرمز و آبی و زرد به کار رفته است. این رنگها را از منابعی چون قرمز دانه برای رنگ قرمز و روناس که رنگ قرمز زنگ نما از آن به دست می آمد، کلاله بته زعفران یا پوست انار، برای رنگ زعفرانی یا زرد و از میوه های انگور یا توت ایرانی رنگ سبز می ساختند. در این راستا، رنگ سبز درخشان و بسیار زیبا و جذابی بخصوص در قالیهای بافت نیمه اول سده بیستم لرستان، جلب توجه می کند که احتمال می رود این رنگ را از دو بار رنگ کردن یا خواباندن مجدد نخ زرد در نیل به دست آورده باشند. در گذشته رنگرزی به صورت کاملاً گیاهی و طبیعی بوده و از رواج و رونق هم برخوردار بوده است.
- ابعاد
عشایر لر به تبعیت از رسوم و سنتهای ایلی و رفع احتیاجات روزمره و یا سردرگمی به بافت قالیچه های گره دار بسیار کوچک و رو اسبی و خورجین و کیسه نمکی و غیره علاقه وافری نشان می دهند. آنها به گلیم بافی نیز اهمیت فراوانی می دهند. گلیم های آنها چه از نظر شکل و اندازه و چه از نظر روشهای بافندگی مشابهت زیادی با بافتهای ایل قشقائی دارند. معمولاً اندازه قالیچه ها به ندرت از 5/120/2 متر تجاوز می کند.
- توزیع جغرافیائی
بایستی متذکر شد که جمعیت یا قومی که در ایران لر نامیده می شود، اساساً در منطقه جغرافیایی ویژه ای زندگی می کرده و به علل سیاسی و اجتماعی اندک اندک ساکن و آنگاه به سرزمین های دیگری مهاجرت کرده است.
از این جمعیت به جز آن دسته که به ورامین مهاجرت داده شده اند، بقیه در نواحی جدید، بافندگی اصیل خود را فراموش کردند یا با بافت محل جدید تطبیق دادند. حتی این امر در ورامین نیز صورت گرفته است، طوریکه بافته های لری ورامین را نمی توان بافته اصیل لری انگاشت.
گذشته از این مجاورت با اقوام و فرهنگهای دیگر، در بافته های لری اثر گذاشته و در برخی موارد همچون جنوب همدان و اراک آنها را به گونه هائی دیگر تبدیل کرده است.
شمالی ترین منطقه ای که دارای جمعیت لر بافنده است، ملایر می باشد. می دانیم که ملایر خاستگاه یک ایل مهم لر (ایل زند) و یکی از روستاهای آن (پری) زادگاه کریم خان زند پایه گذار سلسله زندیه بوده است و هنوز هم عده زیادی از زندها یا زندیها در ملایر و اطراف آن زندگی می کنند.
هر گاه بخواهیم بصورت خاص قالی بافی لرستان را مورد بررسی قرار دهیم می بایستی از دو مرکز عمده و با اهمیت یاد کنیم.
خرم آباد:
خرم آباد مرکز استان لرستان واقع در سر راه تهران به اهواز یک مرکز مهم برای
داد و ستد بافته های ایلات مستقر در این منطقه است. از مشخصات ویژه فرش های خرم آباد بافت ضخیم و پشمالو و رنگهای تیره آنها درمایه های آبی، قهوه ائی، قرمز، ارغوانی و خاکستری است.
بافندگان لرستان در بافت فرش های خود به طرح بته ای سر تا سری تمایل زیادی نشان می دهند. دراین طرح متن فرش با ردیفهای بته دو سویه (نوک بته ها در هر ردیف در جهت مخالف قبلی نشانه گرفته اند.) تزئین شده است. حاشیه این فرش ها متفاوت بوده و با نقش بته های پشت سر هم و یا تیغه های اره مانند که متناوباً یکی به رنگ قرمز و دیگری به رنگ آبی است تزئین شده اند.
برخی دیگر از فرش های خرم آباد به صورت موزائیکی طراحی شده اند بدین گونه که متن فرش با اشکال شش ضلعی تقسیم شده اند و در داخل هر کدام ازاین خانه های هندسی به تناوب نقشی از درختان بید و خوشه های انگور و کله گوسفند عناصر مورد علاقه آنها بافته شده است.
تنه درختی با نقشی تلفیقی از شکل درخت سرو و بید مجنون، متن برخی از گبه های
خرم آبادی را بدو قسمت مساوی تقسیم می کند. حاشیه ها اغلب بسیار باریک و با متابعت از زمینه ساده و بی تکلف این دست بافتهای ایلیاتی با عناصر و اشکالی بسیار ابتدائی تزئین شده اند.
در فرش های ترنجدار این شهر ترنج و یا ترنجهای میانی به صورتی کم و بیش غیر متعارف و با سر ترنجهای بزرگ و چند طبقه طراحی شده اند. در چهار گوشه زمینه این فرش ها و در مجاورت لچکها گاهی نقش خوشه های انگور را وارد می کنند.
بروجرد:
بروجرد نیز یکی از مراکز عمده و فعال معاملات فرش های دست باف ایلات لر و همچنین فرش های همدان است. قالی بافی در این شهر سابقه ای نسبتاً طولانی دارد. در قرن گذشته علاوه بر کارگاههای بافندگی فعال این منطقه واحدهای تهیه رنگهای طبیعی نیز در بروجرد فعالیت می نمودند که در آنها روناس، اسپرک، پوست و گل انار و سایر مواد رنگدار طبیعی را به صورت پودر در میآوردند و ضمن تأمین مصرف داخلی مقداری را نیز به کشورهای اروپایی صادر می کردند کاربرد رنگهای متعدد در فرشهای بروجرد بسیار محدود است و همان تعداد محدود نیز اغلب با یکدیگر حالت تضاد و یا به عبارت مصطلح تر درکنتراست کامل هستند.
فرشهای بروجرد در سبکهای گلدار منحنی و شاخه شکسته و با استفاده از موتیفها و نقوش شاه عباسی و هراتی و بته ای بافته شده و اغلب با بافت ضخیم با پودهای تیره رنگ و پرزهای بلند در رنگهای قرمز و آبی تیره و بالاخره دراندازه های ذرع و نیم و دو ذرعی و کناره های معمولی به بازار عرضه می شود.
همانطور که در بالا اشاره شد یکی از طرحهای متداول در قالیبافی بروجرد طرح بته ای سرتاسری است در مقایسه با سایر طرحهای بته ای رایج در لرستان این اختلاف در آن بچشم می خورد که اندازه بته ها در این طرح بسیار بزرگ می باشد بگونه ای که تمامی زمینه یک دو ذرعی حدوداً با 16 تا 18 نقش بته پوشانده می شود.
اندازه های مورد علاقه بافندگان بروجرد ذرع و نیم و دو ذرعی است.
- وضعیت فعلی
با تمام توصیفی که از فرش لری ارائه شد، امروزه فرشهایی که در لرستان بافته می شود، از نوع فرشهای رایج در سراسر کشور است. اکثراً نقشه، مواد و ابزار آن از شهرستانهای همجوار به خصوص اراک، اصفهان و کاشان تهیه می شود. اما در مناطق خاصی از استان، یعنی اطراف بروجرد و الشتر و بعضی روستاهای شمال لرستان، گاهی فرشهای بومی بافته می شود، اما تعداد آنها بسیار کم و حتی انگشت شمار است.
- منابع و مآخذ
آشنبرنر، اریک، قالیها و قالیچه های شهری و روستایی، ترجمه جمشید تولایی، محمد رضا نصیری، انتشارات یساولی، چاپ اول، 1374
*******************************************
راديو اينترنتي لُرِسّو فضائي مجازي براي پخش بدون سانسور فايل هاي صرفا فرهنگي و هنري صوتي(شعر٫ موسيقي ٫ نمايشنامه ٫ خبر ...) در زمينه معرفي ادبيات ٫فرهنگ و هنر لرستان بدون توجه به گرايش هاي سياسي و مذهبي (خواننده ٫ گوينده و يا فرستنده آن) است.
به همين دليل راديو اينترنتي لُرِسّو دست و بازوي تمامي لرستاني ها (لر و لك و بختياري- مسلمان و جهود و زرتشتي و...) را كه تمايل دارند تا مطالب فرهنگي خود را از طريق اين راديو به گوش هموطنان خود در سراسر جهان رسانده و يا در شنيدن و استفاده آن با هموطنان خود در اقصي نقاط جهان شريك شوند ٫ صميمانه مي بوسد .
مطالب ارسالي دوستان مي بايستي حداقل 2 ويژگي زير را داشته باشند:
1- فايل هاي صوتي با هر فرمتي تنها و صرفا در زمينه معرفي و تبليغ فرهنگ و هنر لرستان(نه فرد و گروهي خاص) باشند.
2- مطالب صرفا بزبان يا گويشهاي محلي رايج در لرستان (لري ٫ لكي و بختياري) باشند.
در صورت تمايل براي پخش مطالب فرهنگي صوتي خود از راديواينترنتي لُرِسّو لطفا آنها را به ايميل loresoon@yahoo.com ارسال نمائيد.
شروع به کاراولین رادیو اینترنتی ۲۴ساعته
به گویش و زبان لری و لکی
**************************************************
كشور بزرگ ايران از اقوام گوناگوني تشكيل شده كه هر كدام از اين اقوام خود از فرهنگ و آداب و رسوم گران بهايي برخوردارند و مجموعه ي اين فرهنگ ها سنگِ بناي فرهنگ ملي ايرانيان را تشكيل مي دهد. در واقع، توجه به فرهنگ هاي گوناگون قومي به نوعي احترام به سنت هاي ارزشمند اقوام ايران زمين است، بنابراين جاي آن را دارد كه هر چه بيشتر اين فرهنگ ها مورد توجه و كنكاش علمي قرار گيرند، تا شناخت ما از مردم اين سرزمين كهن بيشتر شود. از جمله اقوام شناسنامه دار ايراني ، قوم لُر مي باشند. اين قوم بنابر شواهد و مدارك تاريخي و باستان شناسي با داشتن تاريخي چند هزار ساله از فرهنگِ اصالت مند و ريشه داري برخوردار است. در واقع علاوه بر تاريخ كهن، جلوه هاي درخشان اين اصالت مندي را مي توان با بررسي دقيق گنجينه هاي فرهنگي و ادبي، آداب و رسوم، موسيقي، نغمه ها و آوازهاي ماندگار و ... به خوبي دريافت. با توجه به گستردگي وسعت مناطق لُرنشين در چندين استان كشور از جمله لرستان، كهگيلويه و بوير احمد، چهار محال و بختياري، خوزستان و قسمت هايي از استان اصفهان، فارس و ديگر مناطق كشور و تقسيم بندي آن ها به لر بزرگ و لر كوچك، در اينجا منظور اصلي از بررسي هاي فرهنگي، كل قوم بزرگ لُر - فارغ از تقسيم بندي هاي ساختگي تاريخي و پراكندگي آنان در استان هاي مختلف كشور- مد نظر است؛ چرا كه با وجود اين تقسيم بندي ها و موقعيت متفاوت مكاني استقرارشان، اين قوم بزرگ داراي ريشه ها ي تاريخي، فرهنگي و زباني مشترك مي باشد و ارزش زيادي براي فرهنگ بومي خويش قائلند، در عين حال آنان به فرهنگ ملي احترام گذاشته و به ايراني بودن شان افتخار كرده و در طول تاريخ نيز همواره وطن دوستي و ميهن پرستي شان اثبات شده است و اين امر زبانزد خاص و عام بوده و هست.
با توجه به گستردگي حوزه ي فرهنگ، در اين نوشتار ضرورت شناخت بيشتر فرهنگ مردم(فولكلور) و ادبيات شفاهي قوم لُر بيشتر مد نظر است؛ زيرا فرهنگ عامه، يکی از منابع و گنجينه های ارزشمند فرهنگ هر قوم و ملتی است و توجه و اهميت دادن به آن و ثبت و ضبط و بررسی گونه های مختلف قلمرو اين فرهنگ - كه ريشه در گذشته هاي دور اين سرزمين دارد - در شرايط امروزی که همه چيز در حال تغيير و تحول است، بسيار ضروري به نظر مي رسد. اگر چه در طي چند دهه اخير، اين مسأله مهم از جنبه*های گوناگون، مورد توجه علاقه مندان اين فرهنگ قرار گرفته و كتاب ها و نوشته هاي ارزشمندي در اين باره نگاشته شده است که در جای خود درخور ستايش و حايز اهميت است، اما با اين همه، هنوز در جمع آوري اين ادبيات با ارزش تلاش كامل صورت نگرفته است و لازم است با يك بررسي دقيق و سنجيده و مشاركت فردي و گروهي علاقمندان و متخصصين فرهنگ عامه و يا مؤسسات فرهنگي مرتبط با موضوع، تلاش مضاعفي براي ثبت فرهنگ و ادبيات شفاهي - كه خود دنيايي از تجربه و ميراث نانوشته ي قوم لر است- و متأسفانه در طول تاريخ كمتر به آن بهاء داده شده و مكتوب نشده اند، به كار گرفته شود. در واقع وقتي كه اين گنجينه هاي ادبي و فرهنگي دقيق ثبت شوند، مي توان با بررسي مضامين و تحليل محتواي آن ها از سنت هاي نيكوي گذشته و تجربيات ارزشمند قومي در طول تاريخ بيشتر آگاه شد و بسياري از مطالب نانوشته ي تاريخي و معماهاي پاسخ داده نشده درباره ي اين قوم را از ميان اين گنجينه هاي فرهنگي و ادبي مي توان بهتر دريافت.
از جمله گنجينه هاي فرهنگي ارزشمند و ادبيات شفاهي قوم لر كه نياز به ثبت و ضبط و بررسي دقيق تر دارند، عبارتند از: انواع و اقسام ترانه هاي عاميانه (ترانه هاي كودكانه، ترانه هاي كار، اشعار سوگواري، ترانه ها و اشعار حماسي، ترانه هاي جشن و شادي و...) انواع متل ها، قصه ها و افسانه هاي عاميانه و اسطوره ها؛ انواع لطيفه هاي مردمي و شخصيت هاي لطيفه ساز، شوخي هاي عاميانه متناسب با مشاغل گوناگون؛ ضرب المثل ها و ريشه يابي آن ها و زمان به كار گيري شان؛ چيستان ها؛ انواع گوناگون باورهاي عاميانه(از تولد تا مرگ). علاوه بر موارد ذكر شده ثبت دقيق آداب و رسوم قومي در جشن ها و شادي ها و مراسم آييني كهن(باران خواهي، توقف باران و...) مراسم عزاداري و تغييرات آن در طول تاريخ و نوع اشعار غمگيني كه به اين مناسبت ها خوانده مي شود؛ ثبت دقيق بازي هاي محلي و اشعار و ترانه هاي ويژه ي هر بازي؛ توجه به انواع مختلف موسيقي هاي سنتي قوم لر و مقام هاي آن؛ بازشناخت داستان هاي قهرمانان قومي و روايت هاي شفاهي درباره ي آنان؛ شناخت و ريشه يابي انواع و اقسام نمادها در فرهنگ قوم لر؛ شناخت دقيق زبان لري و ريشه يابي واژگان آن و ثبت لهجه هاي متنوع محلي توسط متخصصان زبان شناسي و در كل تلاش براي نوشتن يك فرهنگ لغت ماندگار از قوم بزرگ لُر و ديگر موارد و جلوه هاي فرهنگي مي تواند به نوعي در بازشناخت و حفظ گنجينه هاي ارزشمند فرهنگي و ادبي قوم لُر در شرايط امروزي كه سنت ها و تجربه هاي سودمند گذشته رو به فراموشي است، تلاش نمود و در نتيجه از غناي فرهنگي و ادبي چند هزارساله ي اين قوم بهتر آگاه شد
******************************************
رضاسقایی سالیانی را آوازه خوانی کرد و مردم را بهترین دوست خود می دانست و نشستن در کنار این مردم در محل های تجمع عمومی را برخود زیبا می دید ودر همان مکان برای مردم می خواند و شاید جوانکی تازه عاشق شده بود به دنبال ترانه ای که اوراروایت کند وسقایی هم با صدای سحرآمیز خودمی خواند: دختر قد بلینی ها دئ محله/ هروقت مینم سیلم میکه میخنه
یک سال از مرگ سقایی می گذرد مردی که بخشی از فرهنگ ما بود و شاید به عبارتی همه فرهنگ ما بود، آوازه خوان خسته قوم لرکه با مرگش در کنار شقایق های واژگون دیارش آرام گرفت.
سقایی را اسطوره بنامیم یا چهره ای که دیگر تکرار نمی شود، نه سقایی فقط یک لریاتی بود به معنای واقعی اش فردی که می فهمید زبان مردم خود را و آوایش را در راستای همین شعورقرارداده بود او برای من می خواند از آنچه من بودم می خواند و صدایش صدای من بود گویی می فهمید من برای نامیدن تو صدا کردن تو چه می خواهم پس همان را می خواند مردم را با نام خود و شهرتش مبهوت نمی کرد بلکه این اعجاز صدا ی سقایی بود که دیگران را دعوت می کرد برای انکه ساعتی یا دقایقی را با او باشند و لحظه هایی را بی آنکه به چیز دیگری بیندیشند مسحور و مسخ علیدوستی و خسرو شیرین و.. شوند.
شکر تلخ است اگر شیرین نباشد
چمن خار است اگر نسرین نباشد
و تو دیگر هیچ را نمی دیدی آوای کمانچه به سویی رهنمونت می ساخت که هیچ غریبگی بین خودت و دیگران جستجو نمی کنی و در ریتم مشخص زندگی و رفتار معمول حرکت می کردی نه اینکه درونت را پاسا (هرس) کنی و از خود بزدایی تا با موسیقی لری و آوایی که به نام تو برای تو می خواند همگون شوی.
رضاسقایی سالیانی را آوازه خوانی کرد و مردم را بهترین دوست خود می دانست و نشستن در کنار این مردم در محل های تجمع عمومی را برخود زیبا می دید ودر همان مکان برای مردم می خواند و شاید جوانکی تازه عاشق شده بود به دنبال ترانه ای که اوراروایت کند وسقایی هم با صدای سحرآمیز خودمی خواند:
دختر قد بلینی ها دئ محله
هروقت مینم سیلم میکه میخنه
و سقایی او را روایت می کرد به همین سادگی، نه دریک پیچیدگی آنچنانی.. و این در حالی بود که موسیقی لری را در همه زوایای موسیقی ایران گسترش داده بود یعنی شیرین ترین تصنیفها و آواها رادر همه گوشه ها ودستگاههای موسیقی ایرانی و مقام های آن نغمه خوانی میکرد و همین باعث بالندگی موسیقی لری می شد و این در حالی بود که سقایی شاید قصد اصلی او روایت بزران در یک گوشه خاص یا تصنیف کوچه بازاری به سبک خوانندگان مقیم مرکز نبود بلکه رضا سقایی با مردم زندگی می کرد و مثلاٌ امروز برای آنها بزران را می ساخت و با آن روح نوازی می کرد و فردا بابیان دیگری می سرود و همین باعث گرما بخشی به آثار رضا سقایی شده است و مصنوعی بودن آثار را از بین برده است ودراین میان می توان او را یک موسیقی دان روشنفکر دانست فردی که با زبان مردم برای مردم و در خدمت مردم بودنه بیشتر و نه کمتر تا رضا خوانی جایی شود که همه خود را در آنجا جستجو کنند و اینطور هم نبوده که رضا سقایی در کوس و کرنا کند که این بخش از فرهنگ لری نابود شده یا در معرض نابودی است و من با آثارم می خواهم آن را به شما برگردانم با نگهداریش کنم بلکه رضا می خواند از همان بخش و مردم به یاد می آورده اند که باید از جاده انحرافی بازگردند و موازی با آوای رضا حرکت کنند که آنها را روایت می کند و همین باعث می شد که دست رد بر سینه همه کسانی بزند که می گویند فرهنگ لر در معرض نابودی است، نه! تو بله خود تو می خواهی وصله ناجور بچسبانی نه فرهنگ لر هیچ وقت حتی تغیر نمی کند بلکه روایتش شیرین می شود چیزی که رضا سقایی با موسیقی لری در آثارش به وجود آورد.
امروز که یک سال از آن پرواز می گذرد سقایی باز درنظرم آمده و رفتارهایی که در مراسم ختم، تشییع جنازه و بزرگداشت او بر ما گذشت چیزی گلویم را می فشرد و وقتی جستجوگر کسانی بودم که آنها را در مراسم ببینم اما سلاطین ادعا درفرهنگ وهنر لر نیامده بوده اند و در چهلم چهره هایی آواز می خوانند که در هیچ جایی آوایی از انها به صورت رسمی ثبت یا ضبط نشده بود بلکه هرکدام خاطره بازی می کردند و بخشی از زندگی خود را روایت می کردند و چنان شیرین می خواندند که هیچ غریبگی بین آنها و رضا حس نمی شد و همین رضا سقایی را اسطوره می ساخت زنده می گذاشت و جاودانه اش می کرد زیرا آن کس ماندنی می شود که وصله ناجور نباشد بلکه جزیی از احساس باشد و رضا سقایی همان احساس من است صدای من است که می خواند و وقتی که می بیند دربرابر سختی ها غمگین شده ام می گوید:
دالکه بئتر ده دنیا قؤرسونه
و می رود تا به من بیاموزد که بخوانم بی گلایه بنویسم بی گلایه زندگی کنم بی گلایه نه شکایت و نه شورش برای نابودی بلکه بسازم بسازم یادم می آید شاعری می گفت شعرباید جوری باشد که مخاطب راسرزنده کند و او را از دردهای بیرون رها کند و رضاسقایی اینگونه بود واینگونه بود تا برای ادامه روایت زندگی کنم و فرهنگ لر تا یک بخش باستانی به شمار نیاورم که باید در موزه مردم شناسی قلعه فلک الافلاک باشد و در ترانه ها بخوانم چنی قشین بی او روزگار و..
بلکه زندگی کنم با فرهنگ با خودم با ترانه هایم که مال خود من است و بدانم که رضا هم تاجایی که فرصت آواز خوانی داشت خواند و وقتی رسالتش تمام شد رفت تا من بمانم و زندگی با خاطرات رضا و پس بزنم هرکس را که برای تجارت فرهنگ مرا به وسیله تبدیل کرده است وتنها بمانم با همان جوانک عاشق که می خواند دختر قدبلینی هاده محله..
هوشنگ پرتو
عضو شورای نویسندگان نشریه اینترنتی لور
******************************************
No comments:
Post a Comment